رویکردهای بی ثباتی درنظام‏ های سیاسی


 
"با توجه به افغانستان"
 
ماسترمیرحسین "تلاش"
استاد دانشگاه
                                                                                                          
 
مقدمه
       بدیهی است که نظام های سیاسی درعصرکنونی مطابق قانون اساسی هرکشور برگزیده می شود. مگرآنچی در ثبات نظام سیاسی نقش محوری دارد ساختار پذیرفته شده توسط قوه مؤسس و وحدت وظایف است که پابرجا بودن آن را تضمین می‏کند. هرگاه ساختارشکنی در درون نظام ازنظر تقسیم وظایف بوسیله ایجاد واحدی دیگری شود، انتظار     بی ثباتی را از نظام باید داشت. براین استناد، الگوی پذیرفته شده ازیک طرف مشروعیت حقوقی آن را تضمین می‏کند از جانب دیگر، متصدی کل؛ بنیش خوش بینانه‏ای درمورد تقسیم وظایف با ایجاد واحد دیگری نخواهد داشت. از این نظراست که از یک طرف نظام سیاسی مشروعیت حقوقی خود را از دست میدهد ازطرف دیگر، مرکز تصمیم گیری واحد درنظام وجود ندارد تا به خواسته‏های مردم پاسخی ارایه کند. همین است که مردم دیدگاه بدبینانه ‏ای نسبت به نظام پیدا می‏کنند ونظام به صورت تدریج به طرف بی ثباتی سیاسی، جامعه را جهت میدهد. دراین صورت، مخالفین از وضعیت بهره‏ ای بیشتر می‏برند تا چگونه اذهان عامه را به طرف وحشت کشاند ویا حاکمان را ازمسند قدرت ته نشانند.
     به نظرمیرسد که نظام سیاسی افغانستان اکنون در این شرایط بحرانی که به طرف بی ثبات شدن میرود از الگوهای بی ثباتی برخوردار است. مدل تصمیم گیری وساختاری، نظام سیاسی کشور را ازماهیت اصلی‏اش به طرف مدل‏ های مجازی جهت میدهد. با جهتی شدن نظام مجازی، تمام کنش ‏ها توسط واحد های درون نظام سیاسی به شهروندان کشور به صورت مجازی انجام می شود. شهروندان در برابر نیازها وخواسته‏ های شان که مرکز تصمیم گیری از نظام چی بازدهی دارد ناظر هستند. همین ‏که موضوعات به صورت مجازی برای شهروندان پیشکش شود همه ازفریب‏ کاری متصدیان نظام سخن میزنند. دراین صورت، تحلیل گران بربی‏ ثبات شدن نظام سیاسی و بحرانی شدن کشورمتعقد     می‏شوند. "آنچی در وضعیت فعلی برای نظام افغانستان مصداق عینی دارد". دراین مورد، طی چندعنوانی بر رویکردهای بی ثباتی نظام های سیاسی با توجه به وضعیت کنونی افغانستان نگاهی می اندازیم.
 
1.    رویکرد سیستمی
       متغیرهای وابسته که دریک سیستم وجود داردهرگاه تغییر درهریک رونما شود تمام سیستم را برهم میزند. یعنی هرمتغیرجایگاه وکارکرد که دارد دیگر متغیرها را متأثر ازفعالیت خود می سازد. به مفهوم دیگر،      واحدهای درون ساختار دریک نظام طوری باید عمل  کند که وابستگی خود را برهمدیگر حفظ کند. هرگاه شبکه ارتباطی بین واحدها از بین رود درحقیقت نظام معنای حقیقی خود را به آن شکلی که است ازدست میدهد. یعنی نظام به مثابه معادله‏ ای است که هرعددی تغییر کند معادله خود را تغییر میدهد. نظام‏ ها معمولاً بوسیله شرایط حاکم محیطی گاهی متأثر از وضعیتی می ‏شوند که یا شکل حقیقی خود را به شکل حقیقی دیگر ویا شکل حقیقی خود را به صورت مجازی عوض می‏ کند وگاهی با حفظ صورت اصلی خود کارکرد درست ندارد. هرگاه شکل حقیقی نظام به شکل حقیقی دیگری تبدیل شود دراین صورت مشکلی بزرگی از نظر بی ثبات شدن جامعه بروز نمی ‏کند بلکه به صورت گذر، یک نظام بوسیله هنجارهای حقوقی شکل خود را تغییر میدهد. هرگاه نظام شکل حقیقی خود را به شکل مجازی عوض کند دراین صورت جامعه بطرف بی‏ثباتی کشانیده می‏ شود. بی ‏ثباتی نظام، در نظام مجازی به معنای عرضه خدمات مجازی بوسیله نهادهای مجازی است. هرگاه تمام بازدهی ازنظام به صورت مجازی به مردم عرضه شود مشروعیت خود را از دست میدهد ومتصدیان آن محکوم به فریبکاری  می  شوند مانند وضعیت فعلی که حکومت وحدت ملی به آن مواجه است. گاهی نظام صورت خود را به هیچ شکلی تغییر نمیدهد بلکه بوسیله موضوعات تهدیدی"داخلی وخارجی" با حفظ اصل صورت از نظر کارکردی کارآیی لازم ندارد. با این وضعیت حاکم، مردم شکایت از عملکرد متصدیان نظام دارند نه از مشروعیت نظام. درافغانستان نظام‏ها یا اصالت خود را حفظ کرده یا صورت خود را به شکل حقیقی ومجازی عوض کرده است. در حفظ اصالت نظام ازنظر رویکرد سیستمی در درون واحدهای نظام سیاسی مشکلی بی‏ثباتی بروز نکرده  تنها شرایط حاکم وموضوعات تهدیدی برنظام فشار وارد کرده که مثال بارز آن نظام های شاهی است. درمورد چهره عوض کردن یک نظام حقیقی به نظام حقیقی دیگر توسط هنجارهای حقوقی به مفهوم انتخاب نظام جدید است نه بی ثبات شدن نظام. همان طوریکه نظام جدید درافغانستان بعد از تصویب قانون اساسی مصوب  1382 انتخاب شد. درچنین حالت‏ ها معمولاً ثبات وعدم ثبات نظام‏ ها مرتبط است به کارکرد نظام نه به نوعیت نظام. اگرنظام از شکل حقیقی به شکل مجازی چهره عوض کند در این صورت نظام به طرف بی ثباتی جهت داده می شود. اخیراینکه نتیجه رویکرد سیستمی به صورت زیر است:
·        حفظ سیستم موجود
·        تغییرسیستم از شکل حقیقی به شکل حقیقی دیگر بوسیله هنجارهای حقوقی
·        تغییرسیستم موجود از حقیقی به مجازی
        معمولاً نظام های سیاسی از ویژگی‏ های که برخورداراند باید خود را تطابق دهند.
  ویژگی‏ های نظام که درکتب دانشمندان تدوین یافته قرار ذیل است:
1.                     هبستگی:پیوستگی که میان اجزای تشکیل دهنده نظام وجود دارد نباید گسستگی پیدا کند.
2.                     انطباق: علی رغم ایجاد تحول وتغییر دریک نظام، با وضعیت دگرگونی باید تطابق داشته باشد.
3.         نیل به تعادل: تعادل حالتی است که در تأثیر متقابل نیروهای مخالف ایجاد میشود، به گونه‏ ای که در نتیجه آن روابط منظم بین اجزای نظام ومحیط پدید میآید.
4.         قابلیت: هرنظام دارای توانایی ‏ها وقابلیت‏ هایی است که توسعه، تداوم، نابودی وبقای آن به این عوامل بستگی دارد. گاهی این قابلیت ‏ها را از لحاظ تبدیل نهاده به داده، به صورت نمادی، استخراجی، توزیعی، تنظیمی و پاسخگویی طبقه بندی می‏کنند. بدین ترتیب، درنظام سیاسی باید امکانات وتوانایی ها وقابلیت ‏ها کشف شوند واز این طریق است که نظام سیاسی می‏ تواند برای بالا بردن درجه پاسخگویی خویش، ظرفیت خود را توسعه دهد. به همین دلیل «کارل دویچ » نظام‏ ها را به صورت خود نابودساز، خود توانبخش، قابل تداوم و غیر قابل تداوم تقسیم می‏کند.
5.         انقباض وانبساط: نظام های سیاسی تحت تأثیر اوضاع ومقتضیات گوناگون، منبسط  ومنقبض           می شوند. برای مثال، در وضعیت انقلابی ودر دوران انتخابات با انبساط سیستم روبرو می شویم، درحالی که در شرایط رکود وعدم مشارکت، نظام منقبض می‏گردد.
6.         کنترل: راه‏هایی را که نظام برای مقابله با تهدیدات داخلی وخارجی انتخاب می‏کند وکوشش‏ های را که برای حصول به اهداف خویش به عمل میآورد.
7.         فشار: فشار به نیروها وعواملی گفته می‏شود که ازداخل یا خارج پایداری وثبات نظام را ازیک یا چند جهت مورد تهدید قرار میدهند. با توجه به ظرفیت نظام  برای پاسخگویی ونیز با درنظرگرفتن قابلیت‏ ها وتوانایی‏ های نظام - اعم ازفرهنگی، اقتصادی ونظامی، سیاسی- نظام با فشارهای داخلی ویا خارجی مقابله کرده، درصورت فقدان یا کمبود این توانایی ‏ها، تحت تأثیر آن قرار می‏گیرد ودرنتیجه دستخوش تغیرمی‏شود. به بیان دیگر، ناتوانی نظام در مقابله با فشارهای مزبور، اختلالاتی را درآن به وجود میآورد که باعث سوق دادن نظام از حالتی به حالت دیگر می‏شود.
8.         ترمیم وتکثیر:هرنظام سیاسی برای تطابق با اوضاع دگرگون شونده ونیز به منظور بالا بردن ظرفیت خویش برای پاسخگویی و جلوگیری از نابسامانی، زوال یا انهدام، خود را ترمیم می‏کند و یا در صورت نیاز، با بهبود وافزایش ساختارهای جدید دست به ترمیم وتکثیرمیزند.
9.         اضافه باری: درپاره ‏ای ازمواقع، نظام حتی در وضعیت عادی نیز قادربه پاسخگویی نسبی به نیازها و تأمین اهداف خویش نیست. به طور طبیعی هنگامی که به وظایف جاری مسئولیت‏های جدیدی اضافه شود، نظام با بحران پاسخگویی روبرو خواهد شد.
 
2.    رویکرد تصمیم گیری وکارکردی
     اتخاذ تصامیم درنظام بوسیله مراجع مشخصی که اطلاعات از جامعه به صورت نهاده وارد سیستم می شود ومبتنی برآن اجراآت صورت می گیرد. نهاده عبارت ازخواسته‏ ها ونیازهای اساسی جامعه برای پیشتبانی وتحقق آن ازجانب متصدیان امور عمومی است که به صورت داده‏ ها به جامعه برگردان می شود. داده عبارت از نتیجه کار نظام است که بوسیله پالیسی وستراتیژی ظهور می کند. یا به مفهوم دیگر، مطابق خواسته‏ های اساسی جامعه تصامیم که در واحدهای نظام اتخاذ وبه مردم بازده می شود. هرگاه مراجع مشخصی درمورد تجزیه وتحلیل نیازها وعرضه خدمات به صورت واحد وجود نداشته باشد به این معنی است که نظام بازدهی خوب به جامعه ندارد، در این صورت بازخورد پیدا می کند. بازخورد یعنی تأثیر داده بر نهاده است که به صورت منفی یا مثبت بروز می‏کند. هرگاه بازخورد منفی باشد نارضایتی‏ های مردم بیشترمی‏شود. هرگاه پاسخی مثبتی ارایه شود رضایت مندی مردم را نسبت به نظام بدست می ‏آورد. رویکرد تصمیم گیری وکارکردی متأثر از رویکرد سیستمی نیز است. هرگاه سیستم سالم باشد رویکرد تصمیم گیری، کارکردی خوبی برای شهروندان ارایه می کند. مشروط بر اینکه، موضوعات تهدیدی داخلی وخارجی وجود نداشته باشد. یا به مفهوم دیگر، عناصرتهدیدی از محیط داخلی وخارجی نیز بر رویکرد تصمیم گیری تاثیر گذار است که نظام را ناکارآ        جلوه میدهد(نظام در یک بحران محیطی قرارمی‏گیرد). ازجانب دیگر، در رویکرد تصمیم گیری، تصمیم گیرندگان نیزنقش اساسی دارند. یعنی افراد که مصمم به پاسخگویی هستند این رویکرد را تحت تاثیر خود قرار میدهند. درمورد تصمیم گیرندگان ونقش محیط داخلی وخارجی در رویکرد تصمیم گیری را می توان در زمان حامد کرزی مثال داد که از یک طرف متصدیان امور تصمیم گیرندگان خوب نبودند از جانب دیگر، تأثیرات محیطی  در ناکارآیی نظام نقش اساسی داشت. رویکردسیستمی نیزتأثیربالای رویکرد تصمیم گیری وکارکردی دارد. بدین استناد که یکپارچگی وظایف  در درون سیستم وجود ندارد، تقسیم وظایف میان متصدی کل وفرد دوم انجام شده است که بنحوی رقابت در انجام امور میان شان شکل میگیرد. در این صورت، شهروندان خواستار یکپارچگی وظایف می شوند تا نظام، ساختار حقیقی خود را از دست ندهد وکارکرد خوبی نیز داشته باشد که مثال بارز آن حکومت وحدت ملی در افغانستان است. در نتیجه، رویکرد سیستمی از متغیرهای زیر برخوردار است.
·        نهاده
·        داده
·        بازخورد
·        محیطی (داخلی وخارجی)
 
 
3.    موضوعات تهدیدی وفشار زمانی
        گاهی شرایط طوری است که هرنوع رویکرد؛ سیستمی، تصمیم گیری یا کارکردی مورد تهدیدی عناصری قرار می گیرند که بوسیله آن بی ثباتی درجامعه ایجاد می شود. درصورت عدم مدیریت، نظام          بی ثبات خواهد شد. موضوعات تهدیدی معمولاً از دوبعد وارد نظام می شود که قرار ذیل بدون شرح تدوین      می شود.
·        داخلی
ü     اپوزیسیون
ü     مخالفین مسلح نظام
ü     بحران اقتصادی
ü     نبود حاکمیت قانون
ü     افکار عامه
 
·        خارجی
ü     اراده کشورهای همجوار
ü     اراده کشورهای قدرتمند منطقه
ü     اراده کشورهای قدرتمند جهان
ü     اراده سازمان های بین المللی ومنطقه ای
ü     افکار ملت ها
 
·        فشار زمانی
 
     ابعاد تهدیدی معمولاً از نظر زمان مدیریت می خواهد. مدیریت باید بوسیله استراتیژی کوتاه مدت ودرازمدت صورت گیرد. ستراتیژی کوتاه مدت پاسخی است دربرابر خواسته‏های آنی شهروندان. ستراتیژی درازمدت، در برابر پالیسی بیرونی (خارجی)  واقتصادی باید تنظیم شود.
 
 
 
 
 
4.     چرخه حیات بی ثباتی
1.     تولد
2.     رشد
3.     بلوغ
4.     افول
5.     مرگ
 
 
5.     محدودیت گزینه‏ ها برای دانستن چالش‏ ها وفرصت‏ ها
 
·        چالش‏ ها
 
ü     بحران مشروعیت سیاسی
ü     بحران مشروعیت حقوقی
ü     عدم سازگاری با محیط
ü     از دست دادن قابلیت‏ها وامکانات
ü     نارضایتی شهروندان از عدم کارآیی نظام در مورد عرضه خدمات
ü     بی تفاوتی متصدیان امور
ü     متأثر بودن از سیاست‏های خارجی و وابستگی‏های خارجی
 
·        فرصت‏ها
 
ü     توسل به هنجارهای حقوقی
ü     تشخیص اوضاع وشرایط در سازگاری بامحیط
ü     تشخیص خواسته ها ونیازهای اساساسی جامعه وعرضه خدمات اجتماعی
ü     دانستن ضعف وقوت
ü     ایجاد راهکارها
 
 
6.     راهکار مدیریتی
·        تنظیم رویکرد سیستمی
ü     حفظ سیستم موجود
ü     تغییر سیستم موجود بوسیله هنجارهای حقوقی نه به صورت مجازی
ü     خود داری از ساختار شکنی در نظام سیاسی
ü     حفظ یکپارچگی وظایف در درون نظام
ü     ایجاد شبکه های ارتباطی در درون نظام
ü     سازگاری با محیط
 
 
·        تنظیم رویکرد تصمیم گیری وکارکردی
ü     تشخیص نهاده ها
ü     تنظیم ستراتژی واتخاذ پالیسی مناسب
ü     بازخورد مثبت
ü     ایجاد یک تیم کارآ به عنوان تصمیم گیرندگان
ü     تشخیص مراحل تصمیم گیری
ü     توان مند بودن مجریان
ü     عرضه خدمات اجتماعی
 
             نتیجه گیری
        با توجه به شرایط کنونی افغانستان رهبران حکومت وحدت ملی دوستراتیژی را به صورت کوتاه مدت ودرازمدت باید پی گیری کنند.
·        ستراتیژی کوتاه مدت
ü     حفظ سیستم موجود با اجتناب از قدرت طلبی ورقابت.
ü      سازگاری با محیط داخلی وخارجی:
§        تأمین امنیت وسرکوب مخالفین مسلح در برابر نظام.
§        عرضه خدمات اجتماعی در برابر خواسته های آنی شهروندان.
§        ایجاد تعادل در جهت گیری سیاست خارجی.
                                        
·        ستراتیژی درازمدت
ü     برگزاری انتخابات پارلمانی وتدویر لویه جرگه.
                                          
 
 
رویکردهای بی ثباتی درنظام‏های سیاسی
"با توجه به افغانستان"
 
ماسترمیرحسین "تلاش"
                                                                                                            استاد دانشگاه
 
مقدمه
       بدیهی است که نظام‏های سیاسی درعصرکنونی مطابق قانون اساسی هرکشور برگزیده می شود. مگرآنچی در ثبات نظام سیاسی نقش محوری دارد ساختار پذیرفته شده توسط قوه مؤسس و وحدت وظایف است که پابرجا بودن آن را تضمین می‏کند. هرگاه ساختارشکنی در درون نظام ازنظر تقسیم وظایف بوسیله ایجاد واحدی دیگری شود، انتظار     بی ثباتی را از نظام باید داشت. براین استناد، الگوی پذیرفته شده ازیک طرف مشروعیت حقوقی آن را تضمین می‏کند از جانب دیگر، متصدی کل؛ بنیش خوش بینانه‏ای درمورد تقسیم وظایف با ایجاد واحد دیگری نخواهد داشت. از این نظراست که از یک طرف نظام سیاسی مشروعیت حقوقی خود را از دست میدهد ازطرف دیگر، مرکز تصمیم گیری واحد درنظام وجود ندارد تا به خواسته‏های مردم پاسخی ارایه کند. همین است که مردم دیدگاه بدبینانه‏ای نسبت به نظام پیدا می‏کنند ونظام به صورت تدریج به طرف بی ثباتی سیاسی، جامعه را جهت میدهد. دراین صورت، مخالفین از وضعیت بهره‏ای بیشتر می‏برند تا چگونه اذهان عامه را به طرف وحشت کشاند ویا حاکمان را ازمسند قدرت ته نشانند.
     به نظرمیرسد که نظام سیاسی افغانستان اکنون در این شرایط بحرانی که به طرف بی ثبات شدن میرود از الگوهای بی ثباتی برخوردار است. مدل تصمیم گیری وساختاری، نظام سیاسی کشور را ازماهیت اصلی‏اش به طرف مدل‏های مجازی جهت میدهد. با جهتی شدن نظام مجازی، تمام کنش‏ها توسط واحدهای درون نظام سیاسی به شهروندان کشور به صورت مجازی انجام می شود. شهروندان در برابر نیازها وخواسته‏های شان که مرکز تصمیم گیری از نظام چی بازدهی دارد ناظر هستند. همین‏که موضوعات به صورت مجازی برای شهروندان پیشکش شود همه ازفریب‏کاری متصدیان نظام سخن میزنند. دراین صورت، تحلیل گران بربی‏ثبات شدن نظام سیاسی و بحرانی شدن کشورمتعقد     می‏شوند. "آنچی در وضعیت فعلی برای نظام افغانستان مصداق عینی دارد". دراین مورد، طی چندعنوانی بر رویکردهای بی ثباتی نظام های سیاسی با توجه به وضعیت کنونی افغانستان نگاهی می اندازیم.
 
1.    رویکرد سیستمی
       متغیرهای وابسته که دریک سیستم وجود داردهرگاه تغییر درهریک رونما شود تمام سیستم را برهم میزند. یعنی هرمتغیرجایگاه وکارکرد که دارد دیگر متغیرها را متأثر ازفعالیت خود می سازد. به مفهوم دیگر،      واحدهای درون ساختار دریک نظام طوری باید عمل  کند که وابستگی خود را برهمدیگر حفظ کند. هرگاه شبکه ارتباطی بین واحدها از بین رود درحقیقت نظام معنای حقیقی خود را به آن شکلی که است ازدست میدهد. یعنی نظام به مثابه معادله‏ای است که هرعددی تغییر کند معادله خود را تغییر میدهد. نظام‏ها معمولاً بوسیله شرایط حاکم محیطی گاهی متأثر از وضعیتی می‏شوند که یا شکل حقیقی خود را به شکل حقیقی دیگر ویا شکل حقیقی خود را به صورت مجازی عوض می‏کند وگاهی با حفظ صورت اصلی خود کارکرد درست ندارد. هرگاه شکل حقیقی نظام به شکل حقیقی دیگری تبدیل شود دراین صورت مشکلی بزرگی از نظر بی ثبات شدن جامعه بروز نمی‏کند بلکه به صورت گذر، یک نظام بوسیله هنجارهای حقوقی شکل خود را تغییر میدهد. هرگاه نظام شکل حقیقی خود را به شکل مجازی عوض کند دراین صورت جامعه بطرف بی‏ثباتی کشانیده می‏شود. بی‏ثباتی نظام، در نظام مجازی به معنای عرضه خدمات مجازی بوسیله نهادهای مجازی است. هرگاه تمام بازدهی ازنظام به صورت مجازی به مردم عرضه شود مشروعیت خود را از دست میدهد ومتصدیان آن محکوم به فریبکاری     می شوند مانند وضعیت فعلی که حکومت وحدت ملی به آن مواجه است. گاهی نظام صورت خود را به هیچ شکلی تغییر نمیدهد بلکه بوسیله موضوعات تهدیدی"داخلی وخارجی" با حفظ اصل صورت از نظر کارکردی کارآیی لازم ندارد. با این وضعیت حاکم، مردم شکایت از عملکرد متصدیان نظام دارند نه از مشروعیت نظام. درافغانستان نظام‏ها یا اصالت خود را حفظ کرده یا صورت خود را به شکل حقیقی ومجازی عوض کرده است. در حفظ اصالت نظام ازنظر رویکرد سیستمی در درون واحدهای نظام سیاسی مشکلی بی‏ثباتی بروز نکرده  تنها شرایط حاکم وموضوعات تهدیدی برنظام فشار وارد کرده که مثال بارز آن نظام‏های شاهی است. درمورد چهره عوض کردن یک نظام حقیقی به نظام حقیقی دیگر توسط هنجارهای حقوقی به مفهوم انتخاب نظام جدید است نه بی ثبات شدن نظام. همان طوریکه نظام جدید درافغانستان بعد از تصویب قانون اساسی مصوب  1382 انتخاب شد. درچنین حالت‏ها معمولاً ثبات وعدم ثبات نظام‏ها مرتبط است به کارکرد نظام نه به نوعیت نظام. اگرنظام از شکل حقیقی به شکل مجازی چهره عوض کند در این صورت نظام به طرف بی ثباتی جهت داده می شود. اخیراینکه نتیجه رویکرد سیستمی به صورت زیر است:
·        حفظ سیستم موجود
·        تغییرسیستم از شکل حقیقی به شکل حقیقی دیگر بوسیله هنجارهای حقوقی
·        تغییرسیستم موجود از حقیقی به مجازی
        معمولاً نظام‏های سیاسی از ویژگی‏های که برخورداراند باید خود را تطابق دهند.
  ویژگی‏های نظام که درکتب دانشمندان تدوین یافته قرار ذیل است:
1.                     هبستگی:پیوستگی که میان اجزای تشکیل دهنده نظام وجود دارد نباید گسستگی پیدا کند.
2.                     انطباق: علی رغم ایجاد تحول وتغییر دریک نظام، با وضعیت دگرگونی باید تطابق داشته باشد.
3.                     نیل به تعادل: تعادل حالتی است که در تأثیر متقابل نیروهای مخالف ایجاد میشود، به گونه‏ای که در نتیجه آن روابط منظم بین اجزای نظام ومحیط پدید میآید.
4.         قابلیت: هرنظام دارای توانایی‏ها وقابلیت‏هایی است که توسعه، تداوم، نابودی وبقای آن به این عوامل بستگی دارد. گاهی این قابلیت‏ها را از لحاظ تبدیل نهاده به داده، به صورت نمادی، استخراجی، توزیعی، تنظیمی و پاسخگویی طبقه بندی می‏کنند. بدین ترتیب، درنظام سیاسی باید امکانات وتوانایی ها وقابلیت‏ها کشف شوند واز این طریق است که نظام سیاسی می‏تواند برای بالا بردن درجه پاسخگویی خویش، ظرفیت خود را توسعه دهد. به همین دلیل «کارل دویچ » نظام‏ها را به صورت خود نابودساز، خود توانبخش، قابل تداوم و غیر قابل تداوم تقسیم می‏کند.
5.         انقباض وانبساط: نظام‏های سیاسی تحت تأثیر اوضاع ومقتضیات گوناگون، منبسط  ومنقبض           می شوند. برای مثال، در وضعیت انقلابی ودر دوران انتخابات با انبساط سیستم روبرو میشویم، درحالی که در شرایط رکود وعدم مشارکت، نظام منقبض می‏گردد.
6.         کنترل: راه‏هایی را که نظام برای مقابله با تهدیدات داخلی وخارجی انتخاب می‏کند وکوشش‏های را که برای حصول به اهداف خویش به عمل میآورد.
7.         فشار: فشار به نیروها وعواملی گفته می‏شود که ازداخل یا خارج پایداری وثبات نظام را ازیک یا چند جهت مورد تهدید قرار میدهند. با توجه به ظرفیت نظام  برای پاسخگویی ونیز با درنظرگرفتن قابلیت‏ها وتوانایی‏های نظام - اعم ازفرهنگی، اقتصادی ونظامی، سیاسی- نظام با فشارهای داخلی ویا خارجی مقابله کرده، درصورت فقدان یا کمبود این توانایی‏ها، تحت تأثیر آن قرار می‏گیرد ودرنتیجه دستخوش تغیرمی‏شود. به بیان دیگر، ناتوانی نظام در مقابله با فشارهای مزبور، اختلالاتی را درآن به وجود میآورد که باعث سوق دادن نظام از حالتی به حالت دیگر می‏شود.
8.         ترمیم وتکثیر:هرنظام سیاسی برای تطابق با اوضاع دگرگون شونده ونیز به منظور بالا بردن ظرفیت خویش برای پاسخگویی و جلوگیری از نابسامانی، زوال یا انهدام، خود را ترمیم می‏کند و یا در صورت نیاز، با بهبود وافزایش ساختارهای جدید دست به ترمیم وتکثیرمیزند.
9.         اضافه باری: درپاره‏ای ازمواقع، نظام حتی در وضعیت عادی نیز قادربه پاسخگویی نسبی به نیازها و تأمین اهداف خویش نیست. به طور طبیعی هنگامی که به وظایف جاری مسئولیت‏های جدیدی اضافه شود، نظام با بحران پاسخگویی روبرو خواهد شد.
 
2.    رویکرد تصمیم گیری وکارکردی
     اتخاذ تصامیم درنظام بوسیله مراجع مشخصی که اطلاعات از جامعه به صورت نهاده وارد سیستم می شود ومبتنی برآن اجراآت صورت می گیرد. نهاده عبارت ازخواسته‏ها ونیازهای اساسی جامعه برای پیشتبانی وتحقق آن ازجانب متصدیان امور عمومی است که به صورت داده‏ها به جامعه برگردان می شود. داده عبارت از نتیجه کار نظام است که بوسیله پالیسی وستراتیژی ظهور می کند. یا به مفهوم دیگر، مطابق خواسته‏های اساسی جامعه تصامیم که در واحدهای نظام اتخاذ وبه مردم بازده می شود. هرگاه مراجع مشخصی درمورد تجزیه وتحلیل نیازها وعرضه خدمات به صورت واحد وجود نداشته باشد به این معنی است که نظام بازدهی خوب به جامعه ندارد، در این صورت بازخورد پیدا می کند. بازخورد یعنی تأثیر داده بر نهاده است که به صورت منفی یا مثبت بروز می‏کند. هرگاه بازخورد منفی باشد نارضایتی‏های مردم بیشترمی‏شود. هرگاه پاسخی مثبتی ارایه شود رضایت مندی مردم را نسبت به نظام بدست می‏آورد. رویکرد تصمیم گیری وکارکردی متأثر از رویکرد سیستمی نیز است. هرگاه سیستم سالم باشد رویکرد تصمیم گیری، کارکردی خوبی برای شهروندان ارایه        می کند. مشروط بر اینکه، موضوعات تهدیدی داخلی وخارجی وجود نداشته باشد. یا به مفهوم دیگر، عناصرتهدیدی از محیط داخلی وخارجی نیز بر رویکرد تصمیم گیری تاثیر گذار است که نظام را ناکارآ        جلوه میدهد(نظام در یک بحران محیطی قرارمی‏گیرد). ازجانب دیگر، در رویکرد تصمیم گیری، تصمیم گیرندگان نیزنقش اساسی دارند. یعنی افراد که مصمم به پاسخگویی هستند این رویکرد را تحت تاثیر خود قرار میدهند. درمورد تصمیم گیرندگان ونقش محیط داخلی وخارجی در رویکرد تصمیم گیری را می توان در زمان حامد کرزی مثال داد که از یک طرف متصدیان امور تصمیم گیرندگان خوب نبودند از جانب دیگر، تأثیرات محیطی  در ناکارآیی نظام نقش اساسی داشت. رویکردسیستمی نیزتأثیربالای رویکرد تصمیم گیری وکارکردی دارد. بدین استناد که یکپارچگی وظایف  در درون سیستم وجود ندارد، تقسیم وظایف میان متصدی کل وفرد دوم انجام شده است که بنحوی رقابت در انجام امور میان شان شکل میگیرد. در این صورت، شهروندان خواستار یکپارچگی وظایف می شوند تا نظام، ساختار حقیقی خود را از دست ندهد وکارکرد خوبی نیز داشته باشد که مثال بارز آن حکومت وحدت ملی در افغانستان است. در نتیجه، رویکرد سیستمی از متغیرهای زیر برخوردار است.
·        نهاده
·        داده
·        بازخورد
·        محیطی (داخلی وخارجی)
 
 
3.    موضوعات تهدیدی وفشار زمانی
        گاهی شرایط طوری است که هرنوع رویکرد؛ سیستمی، تصمیم گیری یا کارکردی مورد تهدیدی عناصری قرار می گیرند که بوسیله آن بی ثباتی درجامعه ایجاد می شود. درصورت عدم مدیریت، نظام          بی ثبات خواهد شد. موضوعات تهدیدی معمولاً از دوبعد وارد نظام می شود که قرار ذیل بدون شرح تدوین      می شود.
·        داخلی
ü     اپوزیسیون
ü     مخالفین مسلح نظام
ü     بحران اقتصادی
ü     نبود حاکمیت قانون
ü     افکار عامه
 
·        خارجی
ü     اراده کشورهای همجوار
ü     اراده کشورهای قدرتمند منطقه
ü     اراده کشورهای قدرتمند جهان
ü     اراده سازمان های بین المللی ومنطقه ای
ü     افکار ملت ها
 
·        فشار زمانی
 
     ابعاد تهدیدی معمولاً از نظر زمان مدیریت می خواهد. مدیریت باید بوسیله استراتیژی کوتاه مدت ودرازمدت صورت گیرد. ستراتیژی کوتاه مدت پاسخی است دربرابر خواسته‏های آنی شهروندان. ستراتیژی درازمدت، در برابر پالیسی بیرونی (خارجی)  واقتصادی باید تنظیم شود.
 
 
 
 
 
4.     چرخه حیات بی ثباتی
 
 
رشد
بلوغ                                                   تولد
چرخه حیات بی ثباتی وبحران سیاسی
 
                                       افول                                              مرگ
 
 
 
5.     محدودیت گزینه‏ها برای دانستن چالش‏ها وفرصت‏ها
 
·        چالش‏ها
 
ü     بحران مشروعیت سیاسی
ü     بحران مشروعیت حقوقی
ü     عدم سازگاری با محیط
ü     از دست دادن قابلیت‏ها وامکانات
ü     نارضایتی شهروندان از عدم کارآیی نظام در مورد عرضه خدمات
ü     بی تفاوتی متصدیان امور
ü     متأثر بودن از سیاست‏های خارجی و وابستگی‏های خارجی
 
·        فرصت‏ها
 
ü     توسل به هنجارهای حقوقی
ü     تشخیص اوضاع وشرایط در سازگاری بامحیط
ü     تشخیص خواسته ها ونیازهای اساساسی جامعه وعرضه خدمات اجتماعی
ü     دانستن ضعف وقوت
ü     ایجاد راهکارها
 
 
 
6.     راهکار مدیریتی
·        تنظیم رویکرد سیستمی
ü     حفظ سیستم موجود
ü     تغییر سیستم موجود بوسیله هنجارهای حقوقی نه به صورت مجازی
ü     خود داری از ساختار شکنی در نظام سیاسی
ü     حفظ یکپارچگی وظایف در درون نظام
ü     ایجاد شبکه های ارتباطی در درون نظام
ü     سازگاری با محیط
 
·        تنظیم رویکرد تصمیم گیری وکارکردی
ü     تشخیص نهاده ها
ü     تنظیم ستراتژی واتخاذ پالیسی مناسب
ü     بازخورد مثبت
ü     ایجاد یک تیم کارآ به عنوان تصمیم گیرندگان
ü     تشخیص مراحل تصمیم گیری
ü     توان مند بودن مجریان
ü     عرضه خدمات اجتماعی
 
             نتیجه گیری
        با توجه به شرایط کنونی افغانستان رهبران حکومت وحدت ملی دوستراتیژی را به صورت کوتاه مدت ودرازمدت باید پی گیری کنند.
·        ستراتیژی کوتاه مدت
ü     حفظ سیستم موجود با اجتناب از قدرت طلبی ورقابت.
ü      سازگاری با محیط داخلی وخارجی:
§        تأمین امنیت وسرکوب مخالفین مسلح در برابر نظام.
§        عرضه خدمات اجتماعی در برابر خواسته های آنی شهروندان.
§        ایجاد تعادل در جهت گیری سیاست خارجی.
                                        
·        ستراتیژی درازمدت
ü     برگزاری انتخابات پارلمانی وتدویر لویه جرگه.
                                          
 

افغانستان قربانی سیاست های همسایه، قدرت های منطقه وغرب

تمام عوامل نا امنی در کشور

 

ماستر میرحسین "تلاش"

استاد دانشگاه

 

         همسایگان افغانستان با تبانی وسیاست های متضاد با غرب همواره چگونه زیستن ما را از زندگی سیاسی آغاز تا زندگی عادی تعیین می کنند. بویژه پاکستان کشوری است که از نظرنزدیکی فرهنگی وعقیدتی با افغانستان بیشترین تاثیرات سؤ خود را اعمال می کند. ازجذب کودکان در مدارس پاکستان شروع تا فرستادن انتحاری، ایجاد شبکه های ترویستی بر ضد مردم افغانستان، مسدود ساختن راه ترانزیت و صادر کردن امتعه وکالاهای بی کیفیت یا مواد خوارکه سمعی شده را به این کشور صادرمی کند. ایجاد تنش میان دولت افغانستان وپاکستان ونزدیک شدن افغانستان با هند قبل از همه فضای زندگی را برای مردم ما وخیم وخطرناکتر می سازد. ایران کشوری دیگری درهمجواری ما با تضاد سیاست های پاکستانی وامریکایی بنحوی در تغییر وتعیین سیاست خارجی ما همچنان در موضع گیری کشورهای ایران ستیز در افغانستان نقش با اهمیتی را بازی می کند. روسیه کشوری دیگری در منافع موازی ایران در سیاست های خارجی، امریکا وپاکستان ستیزی در افغانستان تاثیرگذاری خود را نشان میدهد. بویژه در این اواخر، حملات نظامی روسیه در سوریه خشم امریکا را برانگیخته است. روسیه در حال حاضر مقابله نظامی به صورت غیر مستقیم با امریکا دارد که تاثیرات عمیق خود را در مورد افغانستان بجا می گذارد. از آن جمله می توان اشاره به نا امنی شمال کرد که  بنحوی روسیه در  تهدید تروریستان قرار گیرد، همانگونه در جنوب وغرب افغانستان ایران تا سال گذشته از جغرافیای افغانستان و در عراق از طرف داعش مورد تهدید بود. از جانب دیگر، تحریم کالاهای ایرانی برای امریکا نتیجه بخش بود تا به توافقه نامه هسته ای با ایران دست پیدا کردند به مثل ایران از این به بعد روسیه در خط قرمز موضع گیری های امریکا قرار دارد. بدین دلیل،      نا امنی در شمال افغانستان توسعه وگسترش پیدا خواهد کرد. چین به عنوان ابر قدرت اقتصادی در منطقه برای هند، پاکستان، کشورهای همسایه ومنطقه وغربی ها هراس آفرین است که از نظر اقتصادی افغانستان وابستگی به این کشور پیدا نکند. غربی ها در برابر ایران، چین وروسیه ومحاصره قرار دادن روسیه وایران از راه ترانزیت افغانستان به کشورهای آسیایی مرکزی وخلیج فارس نفوذ که در دولت افغانستان دارد جایگاه اول را به خود اختصاص داده است. جهت گیری سیاست خارجی هر کشوری در مورد همدیگر، افغانستان را به عنوان میدان  نبرد سیاسی وجنگ قرار داده است. از سوی دیگر، رهبران حزبی یا قومی ودولت مردان این کشور متأسفانه پرورش یافته دولت های همسایه وغرب همچنان مورد حمایت شان است. آنچی قانون اساسی افغانستان در ماده چهارم تبیین نموده که حاکمیت از آن مردم افغانستان است برخلاف اراده مردم حکومت های تحمیلی در این کشور مستقر شده برخلاف توقع ومنافع ملی تصمیم گیری دارند.

          کشورهای همسایه وغرب ورهبران پرورش یافته این کشورها در دولت افغانستان مردم را  بی باور به دولت داری وحکومتداری خوب ساخته است. با این توجیه، انتخابات 2014 نه تنها برای مردم افغانستان بلکه برای جهانیان نشان داد که اراده این ملت مطابق قانون اساسی توسط کشورها و دو نامزد سلب وآن ها تصمیم گیر شدند. به عوض اینکه ماده چهارم قانون اساسی افغانستان ورأی مردم سرنوشت این ملت را تعیین می کرد، بلکه جان کری وزیر خارجه امریکا ونظرموافق کشورهای همجوار با ایجاد حکومت وحدت ملی به سر نوشت ما رقم زد. از نظر تیوری در بی ثباتی الگوهای سیاسی در مدل ساختارگرایی داریم که هرگاه الگوی پذیرفته شده برخلاف قانون موجود طی مصلحت از میان برود دیگر آن ساختار بی ثبات خواهد شد. همچنان از نظر کارکردی هرگاه نیاز های مردم به عنوان داده ها وارد حکومت شود مرجیع تصمیم گیری وجود ندارد که بازده خوب برای مردم تقدیم کند. همین است که حکومت در تصمیم گیری های خود ناکام بوده وجنگ بر تقسیم قدرت تا آخر وجود خواهد داشت. نبود اراده سالم و واحد باعث خواهد شد تا کشور به طرف نا امنی جهت داده شود ومیزان بیکاری افزایش پیدا کند. این همه نابسامانی وپراگندگی ها ناشی از سیاست های کشورهای همسایه وغرب در ایجاد تفرقه وکینه میان مردم افغانستان است. این ملت به انواعی از انگیزه وذهنیت ها ازهم متلاشی شدند که امکان هم پذیری را در هر موضوع از خود دور می سازد. مثال بارز همان شناسنامه های الکترونیکی از همه برجسته است که تذکر داد. درچنین حالتی برای هر شهروند زیستن وزندگی کردن در این کشور حینی کارهای طاقت فرسا است، الزام به ترک کشور خواهند شد. درب شرکت ها وکارخانه های تولیدی نوزاد در این کشور با پالیسی موجود مسدود خواهد شد، زمینه سرمایه گذاری از تجاران سلب و وابستگی تجارتی واقتصادی ما به کشورهای همسایه بیشتر خواهد شد. در این صورت جز تنظیم میزان واردات کالاهای تجارتی از چند کشور ما را کمک خواهد کرد تا وابستگی مطلق به کشوری خاصی پیدا نکنیم در غیر آن، ضعف بزرگی که دولت از نظر وابستگی به یک کشوری پیدا کند سرنوشت خود ومردم را در باد خواهد داد. مدل که در وابستگی مطلق اقتصادی وتجارتی برای افغانستان وجود دارد کشور پاکستان است. بناءً دولت افغانستان سعی نماید تا از وابستگی مطلق پاکستان خود را نجات وبدیل دیگری با کشورهای همسایه مانند ایران، روسیه، چین، هند وکشورهای آسیایی مرکزی انتخاب نماید. برای افغانستان بسا مشکل خواهد بود که متکی بر کشوری خاصی باشد اگر چنین باشد دیگر تحت تاثیر سیاست خارجی آن کشور دولت افغانستان قرار خواهد داشت همان طور یکه در حال حاضر زیر سایه دولت پاکستان زندگی داریم.

       از هر نظر وموضوعی اگر دولت افغانستان ومردم این کشور را مورد مطالعه قرار دهیم زندگی مردم را کشورهای همسایه وغرب تعیین می کنند که این مردم چگونه زندگی کنند؟ چگونه یک دولت داشته باشند؟ وکی بر این مردم حکومت کند؟ از مردم عزیز خود جداً خواهش می کنم که به تبعیض، کینه وعداوت وتفرقه نقطه پایان گذارید سرنوشت را خود بر دست گیرید از دست درازی اجنبیان بر سرنوشت خود جلوگیری کنید. همچنان از دولت مردان ورهبران سیاسی تقاضا می کنم تا وابستگی سیاسی خود را با کشورهای همسایه ومنطقه وغرب بر ضد مردم خود پایان بخشیده قانون اساسی افغانستان راهکار خوبی برای رسیدن به قدرت را که انتخابات شفاف است تعیین نموده لطفاً خود را نامزد نمایید وحمایت مردم خود را بدست آورید از راه قانونی آن بر کرسی قدرت تکیه زنید.

والسلام